پری ها ، دلنوشته های یک دختر
دلنوشته هایی برای زنان و دختران ، اشعار عاشقانه و مطالبی برای دختران 
نويسندگان

سلام گل دخترای سرزمینم 

چشمامم امروز گاهی باریدن و گاهی تمام قد ابری روبه روم ایستادن. گاهی به دور دستها خیره شدن ، گاهی به ابرها نگاه کردند به بادی که بین برگهای درختا می رقصید و هوهو کنان توی آسمون محو می شد. تقلا برای سر به راه کردن چشما به جایی نرسید تا جایی که پلکها هم تلاش کردن شاید اونا رو به راه بیارن  ولی موفق نشدن، حتی نتونستن مدت زمان بیشتری روی چشما رو بپوشونن.

چشما با قدرتی باورنکردنی پلکا رو به طرف بالا هل دادند. حتی کاری کردن که سرو گردن هم مطیع اونا شدن و به سمت گلهای شمعدونی  کنار پنجره که با رنگهای قرمز و صورتیشون ابراز وجود می کردن ، بچرخن. توی ذهنم دنبال علت این کودتا بودم که دردی شدید قلبم و احاطه و فشرده اش کرد.

چشما تنگ شدن و دیگه شمعدونی ها را ندیدن . پرده سیاهی جلوشون کشیدن . انگار از جاشون بلند شدن تا برند سراغ قلب ببینن چشه . وقتی رسیدن قلبو فشرده و غمگین دیدن ،کنارش نشستند، که غم قلب مثل یه ویروس به اونا سرایت کرد و اونها را مبتلا ، شروع به باریدن کردن . قلبه فشرده ، چشمای گریون . پس بگو چرا امروز حالشون خوب نبود. 

توی این هاگیر و اگیر هوا سنگین شد، انگار سنگی سنگین روی سینه نشست و راه هوا رو بست و نفش کشیدن سخت شد.

ای وای این کنجکاوی پیدا کردن غم قلب کار دستم داد .نکنه ریه ها برن پیش قلب ، پس اونوقت چطور نفس بکشم؟ تنها کاری که می تونستم انجام بدم کمک از دستام بود. مشتی به سینه کوبیدم تا راه هوا باز بشه. خوشبختانه ریه ها خیلی کنجکاو نبودن و دوباره برگشتن سر جاشون. چشما هم باگریه برگشتن  سرجاشون پرده ها رو کنار زدن و به اهنگ غمگینی که قلب میخوند گوش کردن.

ای قبله من   خاک در خانه تو   بی منت می  مستم ز پیمانه تو

 ای قبله من    خاک درخانه تو  در دام توام   بی زحمت دانه تو

هم خسته و بیمارم   درمان منی   شورش دو اوازی  در جان من

ای تو هوای هر نفس    عشق تو می ورزم و بس

دل کنده ا م از همه کس    پناه من تویی و بس

تا در دل تو زنده ام    از عالمی دل کنده ام    درخود رها گشتم خوش است

به اینجای اهنگ که رسید باد محکمی وزید و پنجره ها رو محکم بهم کوبید چنان صدای بلندی اومد که رشته حال خمار دل و چشمها پاره شد. بعد از اون چشمها دیگه نباریدند ولی تاغروب به نقطه ای خیره شدن و دلشون نمیخواست به جای دیگه نگاه کنن.

حتی عصرکه از کنار یاسهای زرد و خوشبوی  کنار جاده رد می شدم بهشون نگاه نکردن. امان از این دل که چشمها رو به کودتا واداشت، همه اش زیر سر دل بود.

اینجاست که میگن اگه دلت نخواد حتی چشماتم نمیبینن پس هوای دل و داشته  باشیم تا عصیان نکنه و یه روز کاری و فلج.


برچسب‌ها: قلب چشم شمعدونی غم می کودتا
[ شنبه 13 ارديبهشت 1399 ] [ ] [ پری ها ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 24 صفحه بعد
.: Weblog Themes By موفقیت , انگیزه و علاقه در کسب درآمد :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ پری ها، ویژه دختران و زنان ایران زمین خوش آمدید
لینک های مفید
امکانات وب

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 192
بازدید دیروز : 166
بازدید هفته : 192
بازدید ماه : 1196
بازدید کل : 9255
تعداد مطالب : 116
تعداد نظرات : 43
تعداد آنلاین : 1